آمار مطالب

کل مطالب : 190
کل نظرات : 36

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 4

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 15
باردید دیروز : 0
بازدید هفته : 52
بازدید ماه : 790
بازدید سال : 2141
بازدید کلی : 15069

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 15
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 52
بازدید ماه : 790
بازدید کل : 15069
تعداد مطالب : 190
تعداد نظرات : 36
تعداد آنلاین : 1


تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : رضا محمدصالحی
تاریخ : 19 / 11 / 1399
نظرات

 

 
با نام او زن، تازه احیا شد، درخشید
معنای مادر بودنش را تازه فهمید
 
از آسیه از ساره از مریم ... فراتر
پاکیزه تراز آب و زهرا تر ز ناهید
 
با این همه روی زمین دیری نپایید
دنیا فقط یک جرعه از آن چشمه نوشید
 
آخر مگر آن عصمت بی انتها را
با چشم تنگِ اهل دنیا می توان دید؟
 
این زن تجلیگاه رب العالمین است
او هم تکلم کرده با روح الامین است*
 
این زن شبستان حرا را می شناسد
اهل سقیفه ، او شما را می شناسد!
 
تکرار عصمت بهره ی لولاک او بود
اصل امامت بی گمان پژواک او بود
 
دنیا برای بودنش بی اشتمال است
در برکه می گنجد مگر دریا؟، محال است!
 
قدرش ندانستند و حالا قبر او را
رازی که پنهان می شود تا صبح فردا
 
مستودعٌ فیها که رازی سر به مهر است
در دست موعود است و از اسرار توحید
 
دنیا بدون زهره اش از جلوه افتاد
وقتی شمیم داغ او در کوچه پیچید
 
این غصه اقیانوس را آتش به جان زد
داغ ِغروب زهره در دامان خورشید !
 
آهسته در گوش زمان می گفت گردون
امشب زنی هفت آسمان را در نوردید
(رضا محمدصالحی)  

* ای تکلم کرده با روح الامین / دختر تجریدی زیتون و تین ( احمد عزیزی) 

تعداد بازدید از این مطلب: 136
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


نویسنده : رضا محمدصالحی
تاریخ : 13 / 8 / 1392
نظرات

وقتی که مجبـوری به غربت رهسـپاری
گنجــینه را دست عزیزت می سپاری...
 
باید بگــویی گریــــه ها سامان بگیرد
تا خــــدعه ی طاغوت ها را برشماری
 
گفــتی ســفر مثل همیشه نیست ،... اما 
داری به فرق شــیعیان پــا می گزاری  
 
    با مــوج « لا » بر سـاحل دل ها نشستی    
با این روایــت گفتــه ای والاتبـــاری
 
ای چشم ها فرش رهت آسان سـفرکن
هم مردمی بیرون کن از چشم انتظاری
 
اینجــا غــزل پایـان گرفته بی وضویت  
تا با دعـــا بـاران لطــفت را بــبــاری
 
ای بر سریر عشــق ، ای بشکوه ای مرد
باخطبه ای رسوا کن این پاییز، این زرد
 
ای جان که بر دسـت ِدلِ مردم نشسته
ای از تبـــار مــــادر پهـــلو شـکسته
 
بوی عـلی بوی حسـن! ، با یاس بودی؟
یا چون حسـین فرمان ده عباس بودی ؟
 
زیبـا ترین تشـــبیه زیـن العــابـدینی
دریـای عـلمی ، باقـری ، احیای دیـنی
 
صدق و امانـت در مقـــامت پـا گرفتـه
صادق زبـانی شــــهره ات بـالا گرفتـه
 
پیـغمبــری کن مـردم مسحوری ات را
اعجاز کن مـوسی ید منشــوری ات را
 
تا انعــکاس عشــق بـهتر چـاره سـازد
بی ماه رویــت التـــهاب دوری ات را
 
ازمشــرق جغــرافیای عشق پیـداست
آخر هویــدا می کنی مسـتوری ات را
 
باید دخیـل عشــق بنـدم بر ضریحت
پیدا کنم تا شـیوه ی مشـکوری ات را
***
با اشـک می شـویم اگر زائـر شـوم باز  

صحن عتیـق و کوثر و جمهوری ات را   

تعداد بازدید از این مطلب: 240
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد

(جوشش طبع من و وصف نگاهت غزل است/ غزلم گر می وصل تو بنوشد عشق است.) - اقتباس از مطالب ( اشعار ) سایت ، با ذکر منبع و نام شاعر بلامانع است .


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود